باز گيتى پاى تا سر، مطلع الانوار شد
مطلع الانوار، گيتى از جمال يار شد
نيمه ى شعبان رسيد و مولد مهدى بود
آن شهى، كو خاك راهش گلشن ابرار شد
شام احبابش ز شادى، همچو روز روشن است
روز اعدايش ز غم، مانند شام تار شد
از همايون مولد سلطان لاهوتى مقام
عطرآگين، سرزمين سامره بسيار شد
خيز و شو آماده جانا، از پى تبريك عيد
كز صفا اقطار گيتى، غيرت گلزار شد
اين دو رنگى را بنه از سر، بيا يكرنگ باش
حبّذا ملكى، كه از خواب گران بيدار شد
اين چراغان هم بود از يمن يكرنگى به پا
كز صفا مانند گلشن، كوچه و بازار شد
هست مولود همايون ولى كردگار
آنكه تابان از جمالش، جلوه ى دادار شد
حجت يزدان، ولى عصر، نور ذوالمنن
آنكه ذاتش، در بناى معدلت، معمار شد
اى پناه ملك و ملت، پرده بردار از جمال
ملك و ملت موكبت را، طالب ديدار شد
نظرات شما عزیزان: